آیه 43 سوره طه
<<42 | آیه 43 سوره طه | 44>> | |||||||||||||||
|
ترجمه های فارسی
بروید به سوی فرعون که او سخت به راه طغیان شتافته است.
هر دو به سوی فرعون بروید؛ زیرا او [در برابر خدا] سرکشی کرده است.
به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته،
به سوى فرعون برويد كه او طغيان كرده است.
بسوی فرعون بروید؛ که طغیان کرده است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي «41»
(اى موسى!) من تو را براى خودم ساخته و برگزيدم.
اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي وَ لا تَنِيا فِي ذِكْرِي «42»
(اكنون) تو وبرادرت با (معجزات و) آياتى كه من به شما دادهام برويد و در ياد (و رسالت) من سستى نكنيد.
اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى «43»
برويد به سوى فرعون كه او طغيان كرده است.
فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى «44»
پس به نرمى با او سخن بگوييد، شايد متذكّر شود، يا (از خدا) بترسد.
جلد 5 - صفحه 345
نکته ها
«خَشِيتُ»، ترس برخاسته از معرفت واحساس عظمت در برابر ديگرى است.
خداوند دربارهى حضرت موسى عليه السلام تعبيرات خاصى بيان فرموده است:
الف: «قَرَّبْناهُ نَجِيًّا» «1» ما او را به همرازى خود نزديك كرديم.
ب: «أَنَا اخْتَرْتُكَ» «2» من تو را برگزيدهام.
ج: «وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَيْنِي» «3» زير نظر من پرورش يابى.
د: «اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي» تو را براى خود ساختم.
در آيات قبل، دو معجزهى تبديل عصا به اژدها ويد بيضا براى موسى عليه السلام مطرح شد، در اين آيه مىفرمايد: «بِآياتِي» يعنى معجزات ديگرى نيز به تو خواهيم داد.
در آيهى 24 همين سوره، فرمان رسيد كه «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ» به سوى فرعون حركت كن، امّا موسى عليه السلام از خداوند درخواست ياور نمود، اينك با استجابت خواستهى او، در اين آيه مىفرمايد: «اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ».
عدىّبن حاتم مىگويد: اميرالمؤمنين عليه السلام هنگام برخورد با معاويه در صفّين، با صداى بلند فرمود: قسم به خداوند با معاويه و اصحاب او نبرد خواهم كرد، ولى به دنبال آن آهسته مىفرمود: انشاءاللّه. گفتم: يا علىّ! شما با صداى بلند از نبرد سخن مىگوييد، ولى با صداى آهسته انشاءاللّه مىگويى؟ فرمود: جنگ خدعه است و من درغگو نيستم، غرضم از اين كار برانگيختن يارانم براى جنگ است تا متفرّق نشوند. سپس حضرت اين آيه را گواه كار خود آورد كه خداوند به موسى گفت: فَقُولا ... لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ خداوند مىدانست فرعون متذكّر نمىشود، ولى به جهت برانگيختن موسى براى رفتن به سوى فرعون اينگونه سخن گفت. «4»
«1». مريم، 52.
«2». طه، 13.
«3». طه، 39.
«4». كافى، ج 7، ص 460.
جلد 5 - صفحه 346
پیام ها
1- براى اهداف بزرگ بايد افرادى را تربيت كرد. «وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي»
2- خداوند براى انبيا برنامههاى خاصى دارد. «وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي»
3- ابتدا خودسازى، آنگاه جامعه سازى. اصْطَنَعْتُكَ ... اذْهَبْ
4- اگر به عنوان مدير، كسى را براى كارى اعزام مىكنيم، بكوشيم كه روحيه او مالامال از عشق و احساس غرور و دلگرمى باشد. اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي ... اذْهَبْ
5- گاهى بايد ديگران را احضار كرد، «وَ أْتُونِي مُسْلِمِينَ» «1» و گاهى بايد خود به طرف آنان رفت. «اذْهَبْ»
6- در بعضى مراحل، نبايد پيكها و پيامبرها يك نفر باشد. «اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ»
7- مبلغ بايد به ابزار ارشاد مجهز باشد. «بِآياتِي»
8- مبلغ بايد شجاع و مصمم و نفوذناپذير باشد. «وَ لا تَنِيا فِي ذِكْرِي» تا مبادا كاخ و قدرت و هيبت طاغوت، او را در انجام مأموريت مرعوب كند و از ياد خدا غافل شده و دست از صراحت لازم بردارد.
9- رمز موفقيت انسان، توجّه كامل و دائم به خداوند است. «لا تَنِيا فِي ذِكْرِي»
10- تبليغ، ارشاد، امربه معروف و نهى از منكر، ذكر و ياد خداست. «اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي وَ لا تَنِيا فِي ذِكْرِي»
11- يكى از بزرگترين اهداف و خدمات انبيا، مبارزه با طاغوت و برداشتن موانع راه خداپرستى است. «اذْهَبْ .. إِنَّهُ طَغى»
12- گام اوّل در امر به معروف و نهى از منكر، بيان نرم است. «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَيِّناً»
13- اميدها در نرمى است، وانتظارى از خشونت نمىرود. قَوْلًا لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ ...
14- شروع تربيت وارشاد بايد از طريق گفتگوى صميمانه باشد. «2» «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَيِّناً»
«1». نمل، 31.
«2». خداوند به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز مىفرمايد: با نرمى و ملاطفت با مردم رفتار كن. «فبما رحمة مناللّه لنت لهم ولو كنت فظاً غليظ القلب لانفضوا من حولك» آلعمران، 159.
جلد 5 - صفحه 347
حتّى با سركشترين افراد نيز بايد ابتدا با نرمى ولطافت سخن گفت.
15- هرگز از هدايت ديگران مأيوس نشويد. لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ ...
16- وظيفهى پيامبر تذكّر وارشاد است. «يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي (41)
نعمت هشتم: وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي: و برگزيدم و خاص ساختم تو را براى محبت خود، يعنى تو را دوست خود گرفتم و به الطاف خود مخصوص گردانيدم.
و يا براى وحى و اداى رسالت و نبوت خود تو را برگزيدم. يا اى موسى تو را اختيار فرمودم براى اقامه حجت خود و گردانيدم تو را ميان خود و بندگان تا آنكه تو در تبليغ رسالت و مخاطبه با بندگان و احتجاج بر ايشان، قائم مقام من باشى بر وحى، كه گويا من ايشان را مخاطب و احتجاج فرمايم.
زمخشرى در كشاف گفته: اين تمثيل حال موسى عليه السلام است به حال
«1» سوره قمر، آيه 49.
«2» سفينة البحار، ج 1، ص 505 به نقل از بيضاوى.
جلد 8 - صفحه 273
كسى كه بعضى از ملوك، او را به جهت اهليت و قابليت به جوامع خصال و خصائص افعال، به خودش اختصاص دهد و او را مقرب درگاه خود گرداند كه هيچكس اقرب از او نباشد در منزلت و مكانت، و او را به كرامت و مرحمت خود نوازش نمايد به طورى كه براى نفس خود برگزيند كه ديدن او، ديدن او؛ و شنيدن او، شنيدن او و غير او را بر مكنون سرّ خود مؤتمن نداند «1». حاصل آنكه حق تعالى او را از ميان بندگان برگزيند و مقرب بارگاه عزت خود گرداند و زمام رسالت و تبليغ را در كف با كفايت او گذارد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرى (37) إِذْ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّكَ ما يُوحى (38) أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلى عَيْنِي (39) إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى مَنْ يَكْفُلُهُ فَرَجَعْناكَ إِلى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّيْناكَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّاكَ فُتُوناً فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلى قَدَرٍ يا مُوسى (40) وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي (41)
اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوكَ بِآياتِي وَ لا تَنِيا فِي ذِكْرِي (42) اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى (43) فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى (44)
ترجمه
و بتحقيق منت نهاديم بر تو بار ديگر
هنگاميكه وحى نموديم بمادرت آنچه بايد وحى شود
آنكه بگذار او را در صندوق پس بيندازش در دريا
جلد 3 صفحه 505
پس بيندازد او را دريا بكناره ميگيرد او را دشمنى كه مرا است و دشمنى كه او را است و انداختم بر تو مهرى را از جانب خودم و تا تربيت شوى در برابر چشم من
هنگاميكه ميرفت خواهرت پس ميگفت آيا دلالت كنم شما را بر كسيكه تكفّل كند او را پس باز گردانديم تو را بمادرت تا روشن شود چشم او و محزون نباشد و كشتى كسى را پس رهانيديم تو را از اندوه و آزموديم تو را آزمودنى پس درنگ نمودى سالها در ميان اهل مدين پس آمدى در موعد مقدّر اى موسى
و ساخته و پرداخته كردم تو را براى خودم
برو تو و برادرت با معجزات من و سستى نكنيد در ياد من
برويد بسوى فرعون همانا او طغيان نموده
پس بگوئيد مر او را گفتنى ملايم شايد او پند گيرد يا بترسد.
تفسير
خداوند متعال پس از اجابت متمنّيات حضرت موسى بيان الطاف سابقه خود را نسبت باو فرموده باين تقريب كه لطف ما بتو اختصاص بحال كنونى ندارد دفعه ديگر هم كه از بدو تولّدت تاكنون باشد ما منّت بر تو نهاديم و آن وقتى بود كه بمادرت وحى نموديم آنچه كه بايد و شايد وحى شود يا آنچه معلوم نميگردد مگر بوحى و الهام كه اينجا از وحى اراده شده چون گفتهاند وحى اختصاص بانبياء دارد ولى الهام بغير انبياء هم ميشود و آن اين بود كه بدل مادرت انداختيم كه تو را در صندوقى بگذارد و محكم كند و در دريا بيندازد چون قذف بر وضع و القاء هر دو اطلاق ميشود و دريا كه مراد از آن رود نيل است مأمور است از طرف ما كه آنرا بساحل و كناره بيندازد و چون انداخت دشمن من فرعون كه دشمن تو هم بود آنرا خواهد برداشت و براى اشاره بدشمنى باطنى و ظاهرى يا مبالغه و تأكيد در عداوت لفظ عدوّ مكرر شده و مقتضى تأكيد مسلّم نمودن اين معنى است كه مادر دوست و دشمن شريكيم هر كس دشمن تو است دشمن من است و هر كس دوست تو است دوست من است و دشمن هم مقهور اراده من است و محبت تو را در دلها جا دادم مخصوصا در دل فرعون و زنش تا از خطر مرگ و قتل نجات يابى و در برابر نظر و تحت مراقبت من پرورش يابى بدست دشمن تو و من و اين وقتى بود كه خواهرت ميرفت نزد فرعون و كسانش پس ميگفت آيا ميخواهيد دايهاى براى طفلى كه داريد بياورم كه بخوبى از او نگهدارى كند و آنها گفتند ميخواهيم و او
جلد 3 صفحه 506
مادرت را آورد و تو باو برگشتى و اين موجب سرور قلب و روشنى ديده او شد و از اندوه فراق تو بيرون آمد يا تو بوصل او رسيدى و از فراق او محزون نشدى و نيز تو آنمرد قبطى را بحمايت آنمرد اسرائيلى كشتى چنانچه شرح آن در سوره قصص بيايد انشاء اللّه تعالى و غمناك شدى از خوف عقاب الهى و مجازات فرعون پس نجات داديم تو را به آمرزش و امر بهجرت بسوى مدين و در آن راه و قبل از آن ما تو را امتحانات نموديم و بانواع بلاها و محنتها مبتلا و گرفتار كرديم و تو از امتحان بخوبى بيرون آمدى و ده سال در مدين كه هشت منزلى مصر است اقامت كردى و در اوّل از منهاى كه مقدّر شده بود بمنصب رسالت مفتخر شوى نزد ما حاضر شدى يا در سر چهل سالگى كه براى بعثت انبياء عظام مقدّر شده مراجعت نمودى حكايت مواهب و عطاياى ما بر تو بپايان رسيد ايموسى بدان كه من تو را براى خودم و رسالتم ساخته و پرداخته و آماده نمودم كه محبوب و كليم و رسول و برگزيده من باشى برو تو و برادرت هارون با معجزات و خوارق عاداتى كه بتو داده و خواهيم داد و فتور و قصور و سستى و كوتاهى براى شما در نماز و دعا و انجام امر رسالت كه نتيجه ياد و اهتمام بامر من است روى ندهد با يكديگر برويد نزد فرعون همانا او طاغى و ياغى و متكبر و سركش شده ولى با ملايمت و متانت و احترام صورى با او صحبت كنيد و اسمش را در حضورش نبريد مبادا سفاهت كند و ناگهان متعرّض شما شود اميد است متذكر قبح اعمال خود شود و از خدا و روز جزا بترسد و توبه كند با آنكه ميدانست خداوند كه متذكر و نادم نميشود تا دم مرگ و غرق كه آنوقت توبه فائده ندارد ولى براى تشويق موسى عليه السّلام بدعوت اين بيانرا فرمود چنانچه در علل از امام كاظم عليه السّلام و در كافى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه چون مادر موسى عليه السّلام بآن حضرت آبستن شد بكسى اظهار نكرد تا زمانى كه فارغ شد زيرا فرعون زنان قبطيّه را مأمور نموده بود كه مراقب زنان اسرائيليّه باشند براى آنكه شنيده بود در بنى اسرائيل پسرى بدنيا مىآيد كه هلاك فرعون و فرعونيان بدست او جارى ميشود و گفته بود پسرهاى آنها را ميكشم تا اين امر روى ندهد و ميان مردها و زنها جدائى انداخته بود و چون موسى عليه السّلام از مادر متولد شد و او نظرش بآن طفل افتاد محزون و غمناك گرديد و گريه كرد و گفت
جلد 3 صفحه 507
همين ساعت كشته خواهد شد خداوند قلب آن زنى را كه از طرف فرعون موكّل مادر موسى بود معطوف باو نمود كه گفت چرا رنگت پريده گفت ميترسم بچهام كشته شود گفت نترس و موسى طورى بود كه هر كس او را ميديد دوستش ميداشت چون خدا فرموده محبت او را در دلها انداختم از جانب خود لذا آنزن قبطيه موكّله محبت بموسى پيدا كرد و از او صرف نظر نمود و خداوند صندوقى براى موسى نازل نمود و بمادرش ندا رسيد كه طفلت را در اين صندوق بگذار و آنرا در دريا بينداز و بيم و اندوه نداشته باش كه ما او را بتو بر ميگردانيم و پيغمبر مرسلش مينمائيم پس مادر موسى او را در آن صندوق گذارد و درش را بست و آنرا در رود نيل انداخت و فرعون قصرهائى براى تنزّه و تفريح خود در كنار رود نيل ساخته بود و در يكى از آنها نشسته بود بازنش آسيه كه ديد سياهىئى در روى آب نمايان شد كه موجهاى آب آنرا بالا ميآورد و باد آنرا بكنار ميزند تا رسيد بدر قصر فرعون امر كرد آنرا گرفتند و نزدش آوردند و چون درش را باز كرد پسر بچهاى را مشاهده نمود و گفت اين از بنى اسرائيل است و خداوند محبت شديدى از موسى در دل فرعون و آسيه انداخت ولى باز فرعون خواست او را بكشد آسيه نگذاشت و گفت نكشيد بسا باشد كه نفع دهد بما يا او را براى خود بفرزندى بگيريم و آنها نميدانستند كه او موسى است و فرعون اولاد نداشت و گفت دايهاى براى او بياوريد زنان چندى كه اولادهاى آنها را فرعون كشته بود آوردند موسى پستان هيچيك را نگرفت و خبر بمادر موسى رسيد كه فرعون بچهات را گرفت بسيار محزون و غمناك شد و گريه كرد و نزديك بود كه بگويد فرزند من است يا از غصّه بميرد كه خودش را حفظ نمود بقوّه الهى كه بقلبش رسيد و بخواهر موسى گفت برو از برادرت خبر گيرى كن و او آمد محرمانه تفتيش كرد معلوم شد فرعون از آنكه موسى پستان هيچ زنى را نگرفته بسيار محزون شده لذا گفت آيا ميخواهيد دايهاى بشما نشان دهم كه بخوبى از بچه شما نگهدارى كند گفتند بلى رفت مادرش را آورد و موسى در بغل او جاى گرفت و از پستان او بخوبى شير خورد و فرعون و خانوادهاش خوشحال شدند و خيلى از مادرش احترام نمودند و گفتند اين طفل را شير ده و پرستارى كن و ما چنين و چنان بتو خواهيم داد در اينجا راوى از حضرت سؤال ميكند كه چند
جلد 3 صفحه 508
روز موسى از مادرش غائب بود ميفرمايد سه روز و گفتهاند هارون در مصر بود و چون موسى عازم آن بلد شد بهارون وحى رسيد كه از موسى استقبال نمايد و او تا يك منزلى آمد و برادرش را ملاقات نمود و با مشورت يكديگر نزد فرعون رفتند و خانواده حضرت موسى بسرپرستى چوپانى از اهل مدين از همان وادى مقدس بنزد شعيب مراجعت كردند و آنجا بودند تا بعد از غرق شدن فرعون نزد موسى عليه السّلام آمدند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ اصطَنَعتُكَ لِنَفسِي (41)
بسيار مقام بلندي است که خدا بفرمايد من ترا براي خودم بر گزيدم و لذا يكي از صفات رسالت مصطفي است و در حق حضرت آدم صفي اللّه و اصطناع و اصطفي متقارب المعني است (اللّهُ أَعلَمُ حَيثُ يَجعَلُ رِسالَتَهُ) انعام آيه 124.
(إِنَّ اللّهَ اصطَفي آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبراهِيمَ وَ آلَ عِمرانَ عَلَي العالَمِينَ) آل عمران آيه 30 اصطناع اتّخاذ و اختيار است ترا براي خود گرفتم و اختيار كردم (مهندسي که بكل نكهت و بكل جان داد بهر که هر چه سزاوار حكمت است آن داد) و مراد نفسي بمعني شخص معيّن نه اينكه خداوند داراي نفس باشد نه نفس ملكوتي و نه نفس انساني و نه حيواني چون ذات مقدّس او منزّه از تركيب و اجزاء است صرف وجود و محض وجود و بحت وجود است و اطلاق نفس بر واحد شخصي در قرآن بسيار داريم (مَن قَتَلَ نَفساً بِغَيرِ نَفسٍ أَو فَسادٍ فِي الأَرضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِيعاً وَ مَن أَحياها فَكَأَنَّما أَحيَا النّاسَ جَمِيعاً) مائده آيه 35 و غير اينکه و وحدت حقّه حقيقيّة مختص بذات مقدس او است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 41)- سپس اضافه میکند: «من تو را برای خودم پرورش دادم و ساختم» (وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی).
برای وظیفه سنگین دریافت وحی، برای قبول رسالت، برای هدایت و رهبری بندگانم، تو را پرورش دادم و در کورانهای حوادث آزمودم و نیرو و توان بخشیدم و اکنون که این مأموریت بزرگ بر دوش تو گذارده میشود از هر نظر ساخته شدهای!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم